تاج‌الملوك و كامران ميرزا، تنها بازماندگان دودمان رفيع الملك،‌ برای تصاحب مجدد خانه موروثی خانواده كه پس از غرق شدن برادرشان حسام ميرزا در رودخانه به همسرش فروغ الزمان به ارث رسيده، دست به توطئه می‌زنند. نقشه توطئه اين است كه با اجرای نمايشی كه كامران ميرزا نوشته، ثابت كنند كه فروغ‌الزمان مجنون است و احتمالاً بعداً او را از سر راه بردارند. يك گروه دوره‌گرد تئاتری را استخدام می‌كنند تا در نقش خدمه خانه، در اجرای توطئه كمك كنند. گروه نمايشی كه از نيت نهايی اين خواهر و برادر بی‌خبرند، وارد اين بازی می‌شوند. فروغ‌الزمان كه در شهرستان ساكن بوده، بی‌خبر از همه جا برای اولين بار وارد اين خانه می‌شود و از همان ابتدا بازی شروع می‌شود و به او وانمود می‌كنند كه شوهرش را كشته‌اند. فروغ‌الزمان از شهربانی كمك می‌خواهد و بازرس ركنی و مأمورانش وارد ماجرا می‌شوند، اما در بازرسی‌ها مدركی به دست نمی‌آورند و تاج الملوك به طور ضمنی به بازرس ركنی می‌فهماند كه فروغ دچار پريشان حالی است. با رفتن ركنی و مأمورانش، بازی‌ها ادامه پيدا می‌كند و فروغ كه ندانسته خود يكی از بازيگران اصلی نمايش است، هر بار فريب می‌خورد و كارش به بيماری می‌كشد. در ادامه نمايش، او را در موقعيتی قرار می‌دهند كه دست به قتل بزند و طبيعتاً پای بازرس ركنی و همكارانش دوباره به ميان كشيده می‌شوند. اما اين بار ركنی به ماجرا مشكوك شده، دستور پيگيری و تحقيق می‌دهد. اما بازی همچنان ادامه دارد. فروغ كه متوجه شده جانش در خطر است، قصد گريز می‌كند، اما راهش بسته است. او كم كم واقعاً دچار پريشان حالی می‌شود. تاج‌الملوك كه گرداننده اصلی ماجراست، موقعيت را برای از ميان برداشتن او مناسب می‌يابد، اما گروه بازيگران كه به نيت واقعی او پی برده‌اند، خانه را ترك می‌كنند. كامران ميرزا هم كه دلباخته فروغ شده، حاضر به قتل او نمی‌شود و در مقابل خواهرش می‌ايستد. از سوی ديگر ركنی كه در پيگيری‌هايش اصل ماجرا را كشف كرده، به كمك فروغ می‌آيد و او را در جريان همه قضايا قرار می‌دهد و همچنين، بازيگران را وامی‌دارد كه به خانه برگردند و در «پرده آخر» نمايش، از راز توطئه پرده‌برداری كنند. در خاتمه، تاج‌الملوك كه كارش به جنون می‌كشد و فروغ خانه را می‌بخشد تا به بيمارستانی برای مستمندان تبديل شود...