كوروش زند يك سوپراستار جوان سينما است كه موفقيت و شهرت، او را به آدمي مغرور و خوش گذران و غرق در فساد تبديل كرده است. سر صحنه فيلمبرداری يكی از فيلم‌هايش دختر نوجوانی سعی می‌كند خودش را به او نزديك كند و كوروش، دخترك را كه خودش را رها عظيمی معرفی می‌كند، به خانه‌اش می‌برد. رها ادعا می‌كند كه دختر كوروش از نخستين زن زندگی او ـ مهناز ـ است؛ زمانی كه او در شانزده سالگي با مهناز آشنا شده بود. اما كوروش انكار می‌كند و می‌گويد او و مهناز در همان سال‌ها بچه ناخواسته‌شان را سقط كرده‌اند. رها هم می‌گويد كه مادرش براي رضايت و آسوده كردن خاطر كوروش ادعای سقط جنين كرده اما در واقع بچه‌اش را نگه داشته است. كوروش مدام با زنان دوروبرش درگيری دارد و مادرش هم كه زنی مبادی اخلاق سنتی است، او را بابت اين نوع زندگی ملامت می‌كند. شهلا يكی از اين زنان است؛ زنی پولدار و مسن‌تر از او كه برايش پول خرج می‌كند اما وقتی با بی‌اعتنايی و خيانت كوروش روبرو می‌شود، يكی از چك‌های بدهی او را به اجرا می‌گذارد و باعث می‌شود كوروش از خانه‌اش فرار كند. همزمان، او با رها هم درگير است كه بابت شيوه زندگی‌اش او را سرزنش می‌كند. سرانجام بر اثر برخورد تند كوروش، رها او را ترك می‌كند. كوروش با نشانی‌هايی كه دارد به جست و جوی رها می‌رود اما به نظر می‌رسد كه همه آن نشانه‌ها جعلی و خيالی بوده است. دختر و پسری كولی می‌گويند نام اين دختر فرشته است و تا چندی پيش با آنها به دستفروشی و فال‌گيری مشغول بوده، اما كوروش كه پيداست چند روز ديگر با رها دگرگونش كرده هنوز اين روايت را باور ندارد و می‌خواهد به جست و جويش ادامه بدهد...

 برگزیده سیمرغ بلورین نقش اول مرد در سال 1387 از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر( دوره بیست و هفتم) در بخش مسابقه سینمای ایران به شهاب حسینی
 برگزیده دیپلم افتخار بهترین بازیگر در سال 1387 از از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر( دوره بیست و هفتم) در بخش سینمای معناگر به فتانه ملک‌محمدی